دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220Scrutinizing the effectiveness of Neurofeedback for treatment of Attention Deficit/Hyperactivity Disorderواکاوی اثربخشی نوروفیدبک در درمان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی120881310.22054/jpe.2018.26592.1656FAشهروزنعمتیاستادیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تبریز0000-0001-6898-9749حمیدعلیزادهاستاد گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20171102Attention Deficit/ Hyperactivity Disorder (ADHD) is a neurodevelopmental disorder that its treatment has been challenged for parents and developmental disabilities professionals. In recent years, neurofeedback is one of the interventions utilized to treat ADHD. The effectiveness of this kind of treatment has been controverted. The aim of current study was to identify the nature, characteristics and research evidence about the efficacy of neurofeedback in ADHD. In the same vein, from web of data-based information (Pupmed, Springer, ProQuest, Scopus, and Elsevier) and by using keywords including ADHD, Neurofeedback, QEEG-Informed Neurofeedback, efficacy of neurofeedback treatment in ADHD, ADHD and meta-analysis, effect size in neurofeedback treatment in ADHD, EEG and email communication with professional psychologist or psychiatrist, as well, data were gathered and systemically reviewed. Despite reporting more Iranian researches indicating effectiveness of neurofeedback in ADHD treatment, some research evidences including methodological issues, and some characteristics such as the life-span problem, comorbidity, and recent evidence-based practice, impeach the significance of neurofeedback efficacy and the related data. This method is struggling because the neurofeedback is introduced as only an interventionist method, not a miraculous approach, and bring ethical challenges for the researchers. This study stresses on more methodologically accurate investigations on neurofeedback and ADHD.اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی اختلالی عصبی-تحولی است که چگونگی مدیریت و درمان آن برای والدین و نیز متخصصان حوزه نارساییهای تحولی چالشانگیز بوده است، در سالهای اخیر نوروفیدبک یکی از رویکردهای بهکار رفته در درمان اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی است که موثر بودن آن در حوزه نارساییهای تحولی بهویژه اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی مجادلههایی را به وجود آورده است. هدف پژوهش حاضر معرفی ماهیت، ویژگیها و شواهد پژوهشی پیرامون موثر بودن نوروفیدبک در درمان اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی است. برای این منظور، با استفاده از کلیدواژههای ADHD, Neurofeedback, QEEG-Informed Neurofeedback, Efficacy of Neurofeedback Treatment in ADHD, ADHD and Meta-Analysis, Effect size in Neurofeedback Treatment in ADHD,EEG Biofeedback و در پایگاههای اطلاعاتی شامل Pupmed, Springer, ProQuest, Scopus ,Elsevier به همراه مقالات مداخلهای موجود در ایران در ارتباط با مداخلات نوروفیدبک برای گروه اختلال نارسایی توجه / بیشفعالی و تماس شخصی با برخی صاحب-نظران این حوزه، اطلاعات مورد نظر به صورت مروری بررسی شد. علیرغم گزارش موثر بودن نوروفیدبک در درمان اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در مراکز درمانی ایران مواردی مانند مسائل روششناختی، و ویژگیهایی مانند ماهیت، همبودی و فعالیتهای مبتنی بر شواهد، میزان اثربخشی نوروفیدبک را با احتیاط، شک و تردید مواجه میسازد. بر این اساس، نوروفیدبک تنها نوعی روش مداخله ای، و نه درمانی معجزهگر معرفی میکند و چالشهای اخلاقی را پیش روی محققان قرار می دهد. سایر کاربردهای نظری و شواهد تجربی در ارتباط با نوروفیدبک و اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی برای مطالعه بیشتر در ادامه متن آمده است.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220The effectiveness of of Group Acceptance and Commitment Therapy (ACT)-Based Training on Parenting Stress and Psychological Flexibility in Mothers of Children with Autism Spectrum Disorderrاثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر استرس فرزندپروری و انعطافپذیری روانشناختی مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم2144868010.22054/jpe.2018.26885.1695FAخدیجهشیرالی نیااستادیار گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.حدیثعبدالهی موسویکارشناس ارشد مشاوره خانواده، گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.رضاخجسته مهراستاد گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20171230Parents of a child with autism spectrum disorder are confronted with many challenges in raising their child. Researchers report that this families experience more parenting stress than families of other disabilities.The present study aimed to investigating the effect of using group Acceptance and Commitment Therapy (ACT)-Based Training on reducing Parenting Stress and increase Psychological Flexibility in Mothers of Children with Autism Disorder in Ahvaz. The research design was quasi-experimental with pre-test and posttest and control groups The statistical population of this study included all the Mothers of Children with autism spectrum disorder in Ahvaz. 44 mothers of children with autism spectrum disorder were selected through convenience sampling method, and then they were put into two experimental and control groups . The intervention group received group Acceptance and Commitment Therapy for 8 sessions of 90 minutes. The research of the study included Parentings Stress Inventory and Acceptance and Action second revised (AAQ-II). Acceptance and Commitment Therapy (ACT)-Based Training was performed in eight sessions in the experimental group. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. The results indicated the effectiveness of experimental treatment on the reduced scores of parenting stress and increase psychological flexibility in the mothers in the experimental group. Hence, this method is effective and useful to improve the mental health of this mothers.والدین دارای کودک دارای اختلال طیف اتیسم در بزرگکردن فرزند خود با چالشهای زیادی مواجه هستند. طبق پژوهشها این والدین در مقایسه با والدین کودکانی که معلولیتهای دیگر دارند استرس فرزندپروری بیشتری را تجربه میکنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر استرس فرزندپروری و انعطافپذیری روانشناختی مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون –پسآزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دارای کودک مبتلا به اتیسم شهر اهواز بودند. تعداد 44 نفر مادر به صورت نمونهگیری در دسترس از بین کسانی که به فراخوان پژوهشگر پاسخ مثبت داده بودند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرارگرفتند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در قالب هشت جلسهی 90 دقیقهای برای گروه آزمایشی اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه استرس فرزندپروری و پرسشنامه پذیرش و عمل- ویرایش دوم بودند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل واریانس با اندازه های تکراری استفاده شد. نتایج بیانگر تأثیر آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر کاهش استرس فرزندپروری و افزایش انعطافپذیری روانشناختی مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم بود. لذا درمان پذیرش و تعهد میتواند در بهبود سلامت روانی این دسته از مادران نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220The Efficacy of a Social Skills Group Intervention for Improving Social Skill, Academic Competence, Behavior Problems in Children with Autism Spectrum Disorders.اثر بخشی مداخلات گروهی (SS-GRIN) بر بهبود مهارتهای اجتماعی، شایستگی تحصیلی و مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم4569867910.22054/jpe.2018.21898.1561FAافسانهرحیمیدانشگاه اصفهاناحمدیارمحمدیاندانشیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشگاه اصفهاناحمدعابدیدانشگاه اصفهان0000‑0002‑3828‑3419سالارفرامرزیدانشگاه اصفهان0000-0002-0493-9723Journal Article20170528This study aims to evaluate the effect of group intervention treatment on the improvement of social skills, academic competence and the reduction of behavior problems in children with Autism Spectrum Disorders. The study is based on the A-B-A single-subject design. Using the purposive sampling, three students were selected. Training sessions, which were based on Derosier social skills training program, consisted of ten lessons that were held for five months in twenty 40-minute sessions. Using the Social Skills Improvement System (SSIS), during and after each 3-training session, the evaluation was carried out. In order to track the training results, the questionnaire was filled out by the trainer one month later. According to the data visual analysis results, this program succeeded to improve the social skills and behavior problems in all of the three participants. Regarding the improvement of the academic competence, this program proved to be effective only for the first participant. According to the research findings, the nature of the group interventions, which creates more opportunities for interaction and an increase in the motivation for children to relate, not only leads to social skills and relation improvement, but also has a direct and positive impact on the behavior problems( including the reduction of bullying, internalizing and externalizing symptoms). Regarding the effect of this program on academic competence, further research is needed.چکیده: هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر درمان مداخلات گروهی (SS-GRIN)، بر بهبود مهارتهای اجتماعی، تحصیلی و کاهش مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم است. روش این پژوهش مورد منفرد(طرح A-B-A) بوده است و با استفاده از نمونه گیری هدفمند3دانش آموز مبتلا به اتیسم انتخاب شدند. جلسات آموزشی بر اساس برنامه آموزش مهارتهای اجتماعی دی روزیر که حاوی ده درس بود به مدت 5 ماه در قالب 20 جلسه 40 دقیقهای برگزار گردید. با استفاده از سیستم بهبود مهارتهای اجتماعی(SSIS) حین و پس از هر 3 جلسه آموزشی نیز ارزیابی صورت گرفت. به منظور پیگیری نتایج آموزش یک ماه بعد این پرسشنامه توسط مربی دانش آموزان تکمیل شد. بر اساس نتایج تحلیل دیداری دادهها این برنامه در زمینه بهبود مهارتهای اجتماعی و مشکلات رفتاری برای هر سه شرکت کننده مؤثر بوده است. در زمینه بهبود شایستگی تحصیلی این برنامه برای شرکت کننده اول مؤثر بوده است. بر اساس یافتههای این پژوهش به نظر میرسد که ماهیت گروهی مداخلات با ایجاد فرصت بیشتر برای تعامل و افزایش انگیزه کودکان برای ارتباط نه تنها منجر به بهبود روابط و مهارتهای اجتماعی میشوند، بلکه همچنین میتوانند اثر مستقیم و مثبت بر مشکلات رفتاری (شامل کاهش قلدری، رفتارهای برون ریزی و درون ریزی) بر جای بگذارند. در زمینه اثر بخشی این برنامه بر شایستگی تحصیلی نیاز به تحقیقات بیشتری است.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220Comparing effectiveness of resilience and emotion regulation on perceived social stigma and mental endurance in the mothers of the children with cerebral paralysis (CP)مقایسه اثربخشی آموزش تابآوری با تنظیم هیجان بر داغ اجتماعی ادراک شده و تحمل روانی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی7193868110.22054/jpe.2018.27210.1670FAزهراتوفیقیدانشجوی دکتری روان شناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان(خوراسگان)، اصفهان، ایران.اصغرآقاییاستاد گروه روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان(خوراسگان)، اصفهان، ایران.محسنگل پروردانشیار گروه روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان(خوراسگان)، اصفهان، ایران.Journal Article20171122The present study was conducted to investigate the comparison of the effectiveness of resilience and emotion regulation on perceived social stigma and mental endurance in the mothers of the children with CP. The present research method was quasi-experimental with pretest-posttest and control group design. The statistical population of the current study included all the mothers of the children with CP in the city of Shiraz in 2017. Non-probable available sampling method and random replacement were used in the present study. After selecting the sample size and replacing them in the experimental and control groups, the experimental group received teaching interventions in ninety-minute sessions once a week during three months. The applied questionnaires in the present study included social stigma and mental endurance. The results from the data analysis showed that teaching resilience and emotion regulation have been effective on perceived social stigma and mental endurance of the mother of the children with CP (Pپژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری با تنظیم هیجان بر داغ اجتماعی ادراک شده و تحمل روانی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی شهر شیراز در سال 1396 بود. در این پژوهش از روش نمونهگیری غیراحتمالی در دسترس و گمارش تصادفی استفاده شد. پس از انتخاب حجم نمونه و گمارش آنها در گروههای آزمایش و گواه، گروههای آزمایش مداخلات آموزشی را طی سه ماه به صورت هفتهای یک جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه داغ اجتماعی و تحمل روانی بود. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که آموزش تابآوری و تنظیم هیجان بر داغ اجتماعی ادراک شده و تحمل روانی مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی موثر بوده است (Pدانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220Modeling the relationships between perfectionism, achievement emotions and academic well-being among gifted high school students: Testing for gender invarianceمدل یابی روابط بین کمال گرایی، هیجانات پیشرفت و بهزیستی تحصیلی در دانش-آموزان تیزهوش: آزمون تغییرناپذیری جنسی95135868210.22054/jpe.2018.25529.1637FAزهرارضوی علویدانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه شهید بهشتیامیدشکریعضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتیحسینپورشهریارگروه روانشناسی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20170928The present study examined the mediationg role of positive and negative achievement emotions on the relationship between perfectionism and academic well-being among boy and girl gifted adolescents. In this correlational study, 326 gifted students (161 boy and 165 girl) responded to the Multidimensional Perfectionism Cognitions Inventory (MPCI, Kobori, 2006), the Achievement Emotions Questionnaire- Revised (AEQ-R, Abdollahpour, 1394), the Schoolwork Engagement Inventory (SEI, Salmela-Aro & Upadaya, 2012) and the School Burnout Inventory (SBI, Salmela-Aro, Kiuru, Leskinen & Nurmi, 2009). Results indicated that for total sampel and for boy and girl gifted adolescents, the partially mediated model of positive and negative achievement emotions on the relationship between perfectionism and academic well-being had good fit to data. The results of the group specificity of structural relations showed that the relationship between perfectionism, achievement emotions, academic well-being were equivalent for both groups. All of the regression weights in the global model and for each of the two groups (boy and girl gifted adolescents) were statistically significant. These results consistent with contemporary models of giftedness show that noncognitive concepts such as social/emotional abilities have critical role in prediction of academic functioning of girl and boy gifted high school students.پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطهای هیجانات پیشرفت مثبت و منفی در رابطة کمالگرایی با بهزیستی تحصیلی نوجوانان تیزهوش دختر و پسر انجام شد. در مطالعة همبستگی حاضر، 326 دانشآموز تیزهوش (161 پسر و 165 دختر) به فهرست شناختارهای کمالگرایی چندبُعدی (MPCI، کابوری، 2006)، نسخة تجدیدنظر شدة پرسشنامه هیجانهای پیشرفت (AEQ-R، عبداللهپور، 1394)، سیاهة مشغولیت تحصیلی (SEI، سالملاـ آرو و آپادایا، 2012) و سیاهة فرسودگی تحصیلی (SBI، سالملاـ آرو، کیورا، لسکینن و نورمی، 2009) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که در کل نمونه و در هر دو گروه نوجوانان تیزهوش دختر و پسر، مدل واسطهمندی نسبی هیجانات پیشرفت مثبت و منفی در رابطة کمالگرایی و بهزیستی تحصیلی با دادهها برازش مطلوبی داشت. علاوه بر این، نتایج تخصیص گروهی روابط بین متغیرهای چندگانه نشان داد که روابط بین کمالگرایی، هیجانات پیشرفت و بهزیستی تحصیلی در دو گروه نوجوانان تیزهوش دختر و پسر هم-ارز بودند. همچنین، نتایج نشان داد که در مدل کلی و مدلهای مربوط به نوجوانان تیزهوش دختر و پسر، تمامی وزنهای رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند. نتایج پزوهش حاضر همسو با جهتگیری مدلهای معاصر تیزهوشی، ضرورت تمرکز بر نقش ویژگیهای کارکردی مفاهیم غیرشناختی مانند توانشهای هیجانی/اجتماعی فراگیران تیزهوش دختر و پسر را در پیشبینی کنشوری تحصیلی آنها در مواجهه با موقعیتهای چالشانگیز مورد تاکید قرار میدهد.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220A Comparative Study of Discourse Comprehension of Lexical Relations between Normal and Educable Down syndrome Persian-Speaking Studentsبررسی مقایسه ای درک روابط واژگانی در گفتمان روایی بین دانشآموزان عادی و سندرم داون آموزشپذیر فارسیزبان137157868310.22054/jpe.2018.27231.1671FAعباسعلیآهنگرگروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران0000-0003-1288-1506مهیناسلامی شهربابکیمرکز تحقیقات علوم اعصاب، موسسه نوروفارموکولوژی، بیمارستان روان پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانستارهمجاهدی رضاییانگروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایراننیلوفرسرمستگروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایرانJournal Article20171124Down syndrome (DS) disease is a genetic disorder which is caused by an additional copy of chromosome 21 in patient’s cell. These individuals face with different limitations in their social life such as disorders in discourse production and comprehension. The purpose of the present study was to provide a comparative investigation of comprehension of lexical relations device as one of cohesion devices, including hyponymy, part- whole and collocation, according to Dooley and Levinsohn (2000) between normal and educable DS Persian-speaking students’ narrative discourse. To this end, 20 normal and 20 DS boys and girls were purposefully selected using convenience sampling from ordinary and exceptional schools of Kerman city in Mehr 1395. The subjects were asked to talk about the topic of “Going to the park”. Then their speech was recorded by one of the researchers. The gathered data was analyzed by SPSS software. The research results showed that only in the comprehension of collocation there was a significantly meaningful difference between the two groups of subjects but this difference was not significantly meaningful in analyzing the lexical relations as a whole.سندرم داون اختلال ژنتیکی است که به علت ظهور یک نسخه اضافی از کروموزوم شماره 21 در سلولهای فرد مبتلا بهوجودمیآید. این افراد در طول زندگی اجتماعی خود با محدودیتهای بسیاری همچون اختلال در تولید و درک گفتمان روبرو میشوند. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسهای ابزار روابط واژگانی، بهعنوان یکی از ابزارهای انسجام، شامل شمول معنایی، مجاز جز و کل و باهم-آیی در درک گفتمان روایی دانشآموزان عادی و دانشآموزان سندرم داون آموزشپذیر فارسیزبان براساس دیدگاه دولی و لوینسون (2000) بود. بدینمنظور، 20 دانشآموز عادی (10دختر و 10 پسر) و 20 دانشآموز سندرم داون آموزشپذیر (10 دختر و 10 پسر) بهصورت هدفمند و با روش نمونهگیری آسان یا در دسترس از مدارس عادی و مدارس کودکان استثنایی شهر کرمان در مهر ماه سال 1395 انتخاب شدند. از آنها خواسته شد تا در رابطه با موضوع "رفتن به پارک" صحبت کنند. سپس گفتمان آنها توسط یکی از پژوهشگران ضبط و ثبت شد و دادههای حاصل از آن با استفاده از نرمافزار SPSS مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تنها در درک باهمآیی میان آزمودنیها تفاوت معناداری وجود داشت اما این تفاوت در درک کلی انواع روابط واژگانی معنادار نبود.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220Teachers and Experts Curriculum orientation Explanation in Pre &Vocational Secondary Education based on Attitude to Mentally retarded Studentsتبیین جهتگیری برنامه درسی معلّمان و کارشناسان دوره پیش و متوسطه حرفه ای آموزش و پرورش استثنائی براساس نوع نگرش به دانش آموزان کم توانذهنی159185868410.22054/jpe.2018.3545.1133FAفرزانهحقیقیدانشگاه فردوسی مشهدمقصودامین خندقیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20150617The purpose of this study was to explain of teacher and experts curriculum orientation in pre and vocational secondary education based on attitude to mentally retarded students in Mashhad city and Tehran city. Attitude Scale designed in three main components Included optimistic, behavioral misconception, and pessimism attitudes and was 22 items. Curriculum orientations questionnaire designed in three main components and included vocational, independent living and academic orientation and 41 items. Content validity verified by experts. A sample of Teachers (n = 126) and experts (n = 33) completed attitude scales and orientations questionnaire. Attitude Scale and Curriculum Orientation questionnaire Assessed by using Cronbach's Alpha (in order, 0.84 and 0.94). Results shown that teachers and experts attitude was optimistic and their curriculum orientation was independent living orientation. There is no significant difference between two samples. Statistical tests have shown a significant difference between curriculum orientations and attitudes to mentally retarded students.هدف تبیین جهت گیری های برنامه درسی حرفه آموزی براساس نوع نگرش معلّمان و کارشناسان آموزش و پرورش استثنائی دو شهر مشهد و تهران به دانش آموزان کم توان ذهنی بود. مقیاس نگرش سنج در سه مؤلفه نگرش های خوش بینانه، تصورات غلط رفتاری و بدبینانه با 22 گویه و پرسشنامه جهت گیری های برنامه درسی دوره متوسطه در سه مؤلفه جهت گیری های زندگی مستقل، شغلی و تحصیلی با 41 گویه طراحی شد و در اختیار متخصصین جهت احراز روایی محتوایی قرار گرفت. جامعه شامل دو گروه معلّمان مقاطع پیش و متوسطه حرفه ای در دو شهر تهران و مشهد؛ که 126 معلّم به روش نمونه گیری در دسترس و جامعه دوم شامل دست اندرکاران دوره متوسطه حرفه ای؛که 33 نفر به شیوه تمام شماری انتخاب شدند و به هر دو پرسشنامه پاسخ دادند. پایایی مقیاس از روش آلفای کرونباخ 84/0 و پرسشنامه جهت گیری برنامه درسی 94/0 احراز شد. روایی نیز از روش روایی محتوایی بدست آمد. نتایج حاصل از یافته های پژوهش نشان داد که نگرش های غالب معلّمان و کارشناسان نگرش های خوش بینانه بوده است. همچنین جهت گیری غالب معلّمان و کارشناسان در دوره پیش و متوسطه حرفه ای جهت گیری زندگی مستقل تعیین شد که تفاوت آماری معناداری نیز دراین دو گروه مشاهده نگردید. در رابطه با تأثیر نگرش ها بر نوع جهت گیری برنامه درسی آزمون های آماری تفاوت معناداری را در بین دو جهت گیری های تحصیلی و زندگی مستقل و سه نوع نگرش به دانش آموزان کم توان ذهنی نشان دادند.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220Effectiveness of Forgiveness Psychological well-being and happiness of Mother with children specific learning disorder in Tabasاثربخشی آموزش بخشودگی بر بهزیستی روانشناختی و شادکامی مادران دانش آموزان دارای اختلال خاص یادگیری شهر طبس187208868510.22054/jpe.2018.24899.1627FAمریمصف آرااستادیار پژوهشکده زنان، گروه روانشناسی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران0000000272806818محمدبخشی زادهکارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد طبس، ایرانJournal Article20170906this study was to investigate the effect of forgiveness education on the psychological well-being and happiness of mothers of students with special learning disorder in Tabas. The present study is a semi-experimental two-group pretest-posttest design. The statistical population of all mothers with children with special learning disorder was in Tabas city during the academic year 1396-1396. To collect data, a sample of 30 people was selected by simple random sampling. The tools used to achieve the research goals were Oxford Happiness Questionnaire (Hill and Argyle, 2002) and Reif's Psychological Well-being Scale (1989). For data analysis, descriptive statistics such as mean, standard deviation and single covariance analysis Variable and Multivariate. The findings showed that the mean of the experimental group in the components of psychological well-being and happiness increased compared to the control group. It can be said that forgiveness education has been effective on the psychological well-being and happiness of mothers of students with special learning disorder, therefore the results represent new horizons in clinical interventions and can be used as an effective intervention method.هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش بخشودگی بر بهزیستی روانشناختی و شادکامی مادران دانش آموزان دارای اختلال خاص یادگیری شهر طبس انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون دوگروهی است. جامعه ی آماری کلیه مادران دارای کودکان مبتلابه اختلال خاص یادگیری در سال تحصیلی 1396-1395 در شهر طبس بودند. بهمنظور جمعآوری دادهها، نمونهای شامل 30 نفر به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده جهت دستیابی به اهداف پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه پرسشنامه شادکامی آکسفورد (هیل و آرگایل،2002) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989)، جهت تحلیل داده، از روشهای آمار توصیفی مانند محاسبه میانگین، انحراف معیار و آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد، میانگین گروه آزمایش در مولفه های بهزیستی روانشناختی و شادکامی نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است. نتیجه گیری: می توان گفت که آموزش بخشودگی بر بهزیستی روانشناختی و شادکامی مادران دانش آموزان دارای اختلال خاص یادگیری موثر بوده است، لذا نتایج نمایانگر افقهای تازهای در مداخلات بالینی است و میتوان از آن به عنوان یک روش مداخلهای موثر سود جست.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-003172820180220Adler-Glasser approach to oppositional defiant disorder: a systematic reviewرویکرد آدلر-گلاسر به اختلال نافرمانی مقابله ای: مطالعه مروری نظامند199214867810.22054/jpe.2018.32688.1788FAسید محمدسید محمودیاندانشجوی دکتری روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه علامه طباطبائیحمیدعلیزادهاستاد گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه علامه طباطبائیشهلاپزشکدانشیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه علامه طباطبائیاحمدبرجعلیدانشیار گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائینور علیفرخیدانشیار گروه سنجش و اندازه گیری دانشگاه علامه طباطبائی0000-0002-5941-2750Journal Article20180528One of the disabilities in childhood and adolescence is a Oppositional Defiant Disorder that is the common cause of referring children to psychiatric clinics and counseling. Various therapeutic approaches have been used to improve the symptoms of this disorder. One of the interventions in this area is the Adler and Glasser therapies. The purpose of the present study was to introduce the nature, characteristics, and research evidence about the effectiveness of Adler-Glaser's approach to coping disordered disorder. In the present study, through systematic review of research and the search for specialized keywords related to Oppositional Defiant Disorder and Adler and Glasser's approach in specialized databases of Iran and the world between 1985 and 2017, the findings and the information sought to achieve The purpose of the research was analyzed. For this purpose, the Google Scholar, ERIC, Science Direct and Pubmed databases were extracted and analyzed. Also, some Persian sources used in this field were used.<br />The review of the literature suggests the effectiveness of Adler-Glaser's approach to the symptoms of disobedience disorder. Based on Adler-Glaser's approach, they are not disorderly disordered disorder, but they are discouraged and their five needs have not been answered. Therefore, by understanding the purpose of behavior and promoting social interest in people with Oppositional Defiant Disorder, they reduced the symptoms of this disorder.یکی از اختلالهای دوران کودکی و نوجوانی، اختلال نافرمانی مقابلهای است که از علل رایج ارجاع کودکان به کلینیکهای روانشناسی و مشاوره است. رویکردهای درمانی مختلفی برای بهبود نشانههای این اختلال بهکار گرفته شده است. یکی از مداخلاتی که در این زمینه مطرح شده، تکنیک های درمانی آدلر و گلاسر است. هدف پژوهش حاضر معرفی ماهیت، ویژگی ها، و شواهد پژوهشی، پیرامون موثر بودن رویکرد آدلر-گلاسر برای اختلال نافرمانی مقابلهای است. در پژوهش حاضر از طریق پژوهش مروری نظامند و جستجوی کلیدواژه-های تخصصی مرتبط با اختلال نافرمانی مقابله ای و رویکرد آدلر و گلاسر در پایگاه های اطلاعاتی تخصصی ایران و جهان بین سالهای 2017-1985 یافته ها و اطلاعات مورد نظر جهت دستیابی به هدف پژوهش مورد واکاوی قرار گرفت. بدین منظور از پایگاههای اطلاعاتیِ Google Scholar, ERIC, Science Direct و Pub Med استخراج و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. همچنین، از برخی منابع فارسی موجود در این زمینه استفاده شد.<br />مرور ادبیات پژوهش حکایت از اثربخشی رویکرد آدلر - گلاسر بر نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای دارند. براساس رویکرد آدلر- گلاسر افرد با اختلال نافرمانی مقابله ای بیمار نیستند، بلکه آنها دلسرد شده اند و نیازهای پنجگانه شان پاسخ داده نشده است. بنابراین با درک هدف رفتار و ارتقا علاقه اجتماعی در افراد با اختلال نافرمانی مقابله ای، نشانه های این اختلال را کاهش داد.