دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922The effectiveness of an interactive educational model based on new media on the psychological well-being of children with diabetes mellitusاثربخشی الگوی آموزشی تعاملی مبتنی بر رسانههای نوین بر بهزیستی روانی کودکان مبتلا به دیابت نو ع 21181231310.22054/jpe.2021.56257.2237FAابراهیمابوالقاسمیدانشجوی دکتری مدیریت رسانه واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.علیدلاوراستاد ممتاز گروه سنجش و اندازه گیری دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول)0000-0001-5922-3119محمد مهدیفرقانیدانشیار گروه روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.عطااللهابطحیاستادیار، دانشکده مدیریت و اقتصاد، گروه مدیریت فناوری اطلاعات، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران.فاطمهقائمیدانشیار وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، تهران، ایران.Journal Article20201021Children with diabetes experience debilitating conditions that threaten the mental health of a child with diabetes. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of interactive education based on new media on the psychological well-being of diabetic children. This study was a quasi-experimental method of pretest-posttest with a control group. The statistical population of this study included all children with diabetes referred to Gabrik Medical Center and Diabetes Clinics in Tehran in 2009-2010. A sample of this population consisted of 44 people (24 in the experimental group and 19 in the control group) with Using the sampling method, they were selected voluntarily and placed in the experimental and control groups. The educational model was performed for the children of the experimental group for 6 sessions after the pre-test. The control group did not receive any special psychological training. The collected data were analyzed using analysis of covariance. The results showed that the model of interactive education based on new media has a significant effect on the psychological well-being of diabetic children (p <0.05). Based on the obtained results, it can be concluded that the interactive education model based on new media can be used as an intervention method for children with diabetes along with drug therapy.کودکان مبتلا به بیماری دیابت، شرایط ناتوان کنندهای را تجربه میکنند، این شرایط به گونهای است که سلامت روان کودک مبتلا به دیابت را تهدید میکند. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تعاملی مبتنی بر رسانههای نوین بر بهزیستی روانی کودکان دیابتی بود. این پژوهش از نظر روششناسی نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به دیابت مراجعه کننده به مرکز درمانی گابریک و کلینیکهای دیابت شهر تهران در سال 1399-1398 بود که از این جامعه نمونهای به حجم 44 نفر (24 نفر در گروه آزمایش و 19 نفر در گروه کنترل) با استفاده از روش نمونهگیری داوطلبانه انتخاب شدند و در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. الگو آموزشی پس از اجرای پیش آزمون برای کودکان گروه آزمایش به مدت 6 جلسه اجرا گردید. گروه کنترل آموزش روانشناختی خاصی دریافت نکرد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد الگوی آموزش تعاملی مبتنی بر رسانههای نوین بر بهزیستی روانی کودکان دیابتی تاثیر معنادار دارد (05/0p <). براساس نتایج به دست آمده میتوان نتیجه گرفت الگوی آموزش تعاملی مبتنی بر رسانههای نوین میتوان به عنوان روش مداخلهای کودکان مبتلا به دیابت در کنار درمان دارویی مورد استفاده قرار گیرد.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Neurodevelopmental Disorders Comorbid with Deafness in Children: A Systematic Review of Previous Studiesاختلالات عصب- تحولی همبود با ناشنوایی در کودکان: مروری نظامدار بر مطالعات گذشته19541232810.22054/jpe.2021.55757.2226FAفاطمهنیک خواستادیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران (نویسنده مسئول).0000-0001-7162-9429عسگرچوبداریدکتری تخصصی روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایرانJournal Article20200930The comorbidity of neurodevelopmental disorders regarding deafness has been confirmed in several studies, which further emphasizes the necessity of paying more attention to diagnostic and rehabilitation approaches in this field. The primary objective of the present study was to provide a systematic review of neurodevelopmental disorders which are associated with deafness in children. The present review study was conducted and obtained through comprehensive search and utilizing keywords including: deafness, comorbid disorder, neurodevelopmental disorder, and hearing impairment in Web of Science, Google Scholar, ScienceDirect databases that had been published between 2009 and 2019. Ultimately, 23 scientific papers were chosen in accordance with the primary objective of the research project and the inclusion criteria & research findings were then extracted. Out of the 24 chosen papers, 13 papers (56.52%) had focused on etiology and the prevalence of disorders, 7 papers (30.43%) had focused on evaluation, 3 papers (13.04%) had focused on rehabilitation and intervention. A. Bearing in mind that comorbid disorders affect the effectiveness of intervention programs and treatments such as hearing aids, cochlear implants, and rehabilitation, it is considered essential to pay close attention to expert evaluations and experts' knowledge & awareness regarding the early diagnosis of comorbid disorders which are associated with deafnessهمبودی اختلالات عصب-تحولی ناشنوایی در پژوهشهای متعددی تایید شده که این موضوع لزوم توجه بیشتر به رویکردهای تشخیصی و توانبخشی در این حوزه را برجسته میسازد. هدف مطالعه حاضر مروری نظامدار بر اختلالات عصب-تحولی همبود با ناشنوایی در کودکان میباشد. مطالعه مروری حاضر با جستجوی جامع و با استفاده از کلیدواژههای Deafness، Comorbid Disorder، Neurodevelopmental Disorder و Hearing Impairment در پایگاههای اطلاعاتی Web of Science، Google scholar ،Sciencedirect صورت گرفت و کلیه مقالات چاپ شده در بازه زمانی 20009 تا 2019 جمعآوری شدند. در نهایت 23 مقاله منطبق با هدف پژوهش و ملاکهای ورود انتخاب و یافتههای پژوهش استخراج شدند. از 23 مقاله منتخب، به ترتیب 13 مقاله (52/56 درصد) به سببشناسی و میزان شیوع اختلالات، 7 مقاله (43/30 درصد) به ارزیابی و 3 مقاله (04/13 درصد) به توانبخشی و مداخله اختصاص داده شدند. از این تعداد مقالات 6 مقاله به صورت کلی به سببشناسی، ارزیابی و توانبخشی اختلالات عصب-تحولی همبود با ناشنوایی پرداخته بودند. با توجه به این که اختلالات همبود اثربخشی برنامههای مداخلهای اعم از سمعک، کاشت حلزون شنوایی و توانبخشی را تحتشعاع قرار میدهد لزوم توجه به ارزیابیهای تخصص و نیز آگاهی متخصصان در شناسایی هر چه زودتر اختلالات همبود با ناشنوایی ضروری استدانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922The Effectiveness of Karate Techniques Training on Balance and Stereotyped Behaviors of Children with Autism Spectrum Disorderاثربخشی تمرین تکنیک های کاراته بر تعادل و رفتارهای کلیشه ای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم55781232910.22054/jpe.2021.50729.2127FAفهیمهادیب صابردکترای رفتار حرکتی، گروه تربیتبدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، رشت، ایران.0000-0002-5668-948xعباسعلیحسین خانزادهدانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی دانشگاه گیلان، رشت، ایران (نویسنده مسئول).0000-0003-4060-0011سلیمانانصاری کلاچاهیدکترای فیزیولوژی ورزش، گروه تربیتبدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، رشت، ایران.0000-0002-2414-571Xمعصومهشجاعیدانشیار، گروه رفتار حرکتی، دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزشی دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.افخمدانشفردانشیار، گروه رفتار حرکتی، دانشکده تربیتبدنی و علوم ورزشی دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.Journal Article20200313Autism spectrum disorder is a neurodevelopmental disorder that manifests in early childhood. Previous studies have shown that physical activity can be used to improve the behavioral and physical problems of children with autism spectrum disorder, but few studies have been done on the effect of martial arts training on improving balance in autism spectrum disorders. Therefore, the present study aimed to investigate the effect of karate techniques exercises on balance and stereotypic behaviors in children with autism spectrum disorder. The research method was quasi-experimental with pre-test and post-test with control group. For this purpose, 20 autistic children with mean age of 10.90 ± 2.91 years were selected and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group practiced kata techniques training for 10 weeks, 2 sessions of 60 minutes per week. Before and after the 10-week intervention, stereotypical behaviors questionnaire and static and dynamic balance test were completed and administered. Shapiro–Wilks test was used to determine the normality of the data, and covariance analysis was used to compare the mean of the two groups before and after the intervention. The results showed that ten weeks of karate technique training had a significant effect on stereotyped behaviors (p <0.001), but it did not significantly improve static and dynamic balance indices in these children. Due to the similarity of stereotypes in autism and no need cognition, kata techniques exercise can be a valuable intervention added to autism spectrum children's programs to reduce stereotyped behaviors.اختلال طیف اوتیسم،یک اختلال عصبیتحولی است که در سالهای اولیه کودکی نمایان میشود. مطالعات پیشین نشان دادهاندکه اجرای فعالیت بدنی میتواند جهت بهبود مشکلات رفتاری و جسمانی کودکان با اختلال طیف اوتیسم بهکار رود، اما در زمینه تأثیر روش آموزش هنرهای رزمی بر بهبود تعادل دراختلال اوتیسم مطالعات اندکی انجام شده است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر تمرین تکنیکهای کاراته بر تعادل و رفتارهای کلیشهای درکودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با انتخاب گروه گواه بود. به این منظور،20 کودک با میانگین سنی91/2±90/10 سال دارای اوتیسم به صورت دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دوگروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایشی به مدت 10 هفته، هفتهای 2 جلسه 60 دقیقهای به تمرینات کاتا در کاراته پرداختند. قبل از شروع و پس از پایان 10 هفته مداخله، پرسشنامه رفتارهای کلیشهای و آزمون تعادل ایستا و پویا تکمیل و اجرا شد. از آزمون شاپیروویلکز جهت تعیین نرمال بودن دادهها، و از آزمون تحلیلکوواریانس جهت مقایسه میانگین دو گروه قبل و بعد از مداخله استفاده شد. نتایج نشان داد که ده هفته تمرین تکنیکهای کاراته تأثیر معنیداری بر رفتارهای کلیشهای دارد (001/0> p)، اما نتوانست موجب بهبود معنیدار شاخصهای تعادل ایستا و پویا در این کودکان شود. تمرین تکنبکهای کاتا در کاراته به دلیل شباهت به کلیشهها در اوتیسم و عدم نیاز شناختی میتواند مداخلهای ارزشمند اضافه شده به برنامههای کودکان طیف اوتیسم جهت کاهش رفتارهای کلیشهای باشد.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Motor imagery in children high-functioning autism spectrum disorderتصویرسازی حرکتی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا79981233010.22054/jpe.2021.52135.2164FAسعیدآهاردانشجوی دکترای تخصصی گروه رفتار حرکتی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول).0000-0003-4336-3832فرهادقدیریاستادیار گروه رفتار حرکتی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران.0000-0002-1884-4899عباسبهراماستاد گروه رفتار حرکتی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران.0000-0003-3430-4777مهرانکریمیاستاد گروه اطفال دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایران.0000-0001-7987-6694Journal Article20200510Motor Imagery provides a special context for representation of movements. This feature has been investigated in typical developing children in several studies, but there is little information in the field of motor imagery in children with autism. Therefore, the aim of the present study was to investigate this component in children with autism spectrum disorder aged 8 to 12 years compared to typical developing peers. <br /> 40 ASD children and 40 TD children who were age and IQ matched, purposefully and available selected and participated in the research voluntarily. To investigate motor imagery, the hand rotation paradigm in 3D software was used. The task involves two blocks of 12 hand-pattern which rotates randomly three times at six angles. The reaction time and error numbers were recorded as the performance scores of each subject. In order to analyze the data, two analysis of variance tests were used to evaluate and compare the reaction times and the U-man Whitney test used for the number of errors separately for back and palm view of hand.<br /> The findings confirmed that children with autism are able to use this feature same TD, although this operation is less accurate and longer. So that in the reaction time and the number of error variables, the ASD group performed worse than TD peers.<br /> Although the disorder may effect on cognitive function underlying motor behaviors in these children, nevertheless the capacity required to learn and develop motor skills in these children is developed, usable, and exploitable.تصویرسازی حرکتی، زمینه ویژهای برای تکرار حرکات فراهم میکند. این قابلیت در کودکان با رشد بهنجار در تحقیقات متعددی بررسی شده است؛ اما در زمینه تصویرسازی حرکتی کودکان با اختلال طیف اتیسم، اطلاعات کمی وجود دارد.، لذا هدف تحقیق حاضر بررسی این مولفه در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم 8 تا 12 سال با عملکرد بالا در مقایسه با همتایان دارای رشد بهنجار بود. بدین منظور 40 کودک با اختلال طیف اتیسم و 40 کودک با رشد بهنجار که از نظر سن، سطح هوش با یکدیگر منطبق بودند، به صورت هدفمند و دردسترس انتخاب شدند. جهت بررسی تصویرسازی حرکتی، از پارادایم چرخش دست در قالب نرم افزار سه بعدی استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از دو آزمون تحلیل واریانس مرکب و آزمون یومان ویتنی استفاده گردید. یافتههای تحقیق حاضر تایید کرد کودکان گروه اتیسم همانند گروه با رشد بهنجار قادر به استفاده از این قابلیت بودند ؛ هرچند این بهره برداری با دقت کمتر و صرف زمان بیشتری نسبت به همتایان عادی صورت پذیرفت . به گونهای که در متغیر زمان واکنش و تعداد خطای مربوط به محرک های ارائه شده، گروه اتیسم عملکرد ضعیفتری نسبت به همتایان با رشد بهنجار خود داشتند. نتایج پیشنهاد مینماید هر چند بروز اختلال میتواند بر عملکرد شناختی زیربنای رفتارهای حرکتی در این کودکان تاثیر داشته باشد، اما ظرفیتهای مورد نیاز به منظور یادگیری و رشد مهارتهای حرکتی در این کودکان به نحو مطلوب وجود داشته و در راستای اهداف توانبخشی و ارتقاء عملکرد آنها، قابل استفاده میباشد.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Compare the effectiveness of parenting based on organizational skills and mindful parenting on parent-child relationships and symptoms of children with attention deficit hyperactivity disorderمقایسه اثربخشی فرزندپروری مبتنی برمهارتهای سازماندهی و فرزندپروری ذهنآگاهانه بر روابط والد-کودک و علائم کودکان با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی991321233110.22054/jpe.2021.54659.2201FAعبدالحسینشمسیدانشجوی دکتری روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.امیرقمرانیاستادیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیازهای خاص، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران (نویسنده مسئول)0000-0003-1965-2394Journal Article20200820The aim of this study was to compare the effectiveness of parenting based on organizational skills and mindful parenting on parent-child relationships and symptoms of children with attention deficit hyperactivity disorder. This was a quasi-experimental research with pretest, posttest and follow up. The study population consisted of all children aged 8-10 years with attention deficit hyperactivity disorder in Isfahan who were educated in Isfahan public schools in 2019-2020. In this study participated 45 male children with attention deficit hyperactivity disorder that diagnosed on the basis of the Child Psychiatry and Fourth edition of Swanson-Nolan and Pelham Scale. In an experimental group, 11 sessions of parenting based on organizational skills and another experimental group 8 sessions of mindful parenting were conducted. The participants answered to Fourth edition of Swanson-Nolan and Pelham Scale(SNAP-IV) and parent-child relationships scale(CPRS) in three stages. Data were analyzed using repeated measures. Mindful parenting compared parenting based on organizational skills significant effect on parent-child relationships in the post-test and in the follow-up stage also remains(p≤05). Parenting based on organizational skills improved attention deficit and total attention deficit/ hyperactivity disorder in the post-test and the effects have been significant and the effect on follow-up stage also remains(p≤05). But parenting based on organizational skills did not have a significant effect on symptoms of hyperactivity/ impulsivity(P≥0.05). This study provides promising results in improving parent-child relationships and reducing the symptoms of children with attention deficit/ hyperactivity disorder by educating mindful parenting and parenting based on organizational skills as an intervention.هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی فرزندپروری مبتنی برمهارتهای سازماندهی و فرزندپروری ذهنآگاهانه بر روابط والد-کودک و علائم کودکان با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی بود. این مطالعه از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعهآماری شامل کلیه کودکان 8-10 سال با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی هستندکه در سال 1397-1398در مدارس عادی شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند در این پژوهش 45 دانشآموز پسر با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی که بر اساس نظر روانپزشک کودکان و چهارمین ویرایش مقیاس سوانسون- نولان و پلهام(SNAP-IV)، مبتلا به اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی تشخیص دادهشدند به صورت نمونهگیریخوشهای چندمرحلهای انتخابشدند. یک گروه آزمایش 11 جلسه آموزش فرزندپروری مبتنی بر مهارت هایسازماندهی وگروه آزمایش دیگر 8 جلسه فرزندپروریذهن آگاهانه دریافتکردند. در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری، چهارمین ویرایش مقیاس سوانسون- نولان و پلهام(SNAP-IV) ومقیاس رابطه والد- کودک (CPRS) بر روی آنها اجرا گردید. دادهها با استفاده از تحلیلواریانس با اندازهگیریمکرر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج پژوهش نشانداد که فرزندپروری ذهنآگاهانه در مقایسه با فرزندپروری مبتنی برمهارتهای سازماندهی بر روابط والد-کودک در مرحله پسآزمون تأثیرمعناداری داشتهاست واین تأثیر در مرحله پیگیری نیز باقیمانده است(05/0P≤). همچنین فرزندپروری مبتنی بر مهارت های سازماندهی بر نارساییتوجه و نیز نارساییتوجه/ بیشفعالی کل در مرحله پسآزمون تأثیر معناداری داشتهاست واین تأثیر در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است(05/0P≤). اما فرزندپروری مبتنی بر مهارتهای سازماندهی بر روی علائم بیشفعالی/تکانشگری تاثیر معناداری نداشتهاست(05/0P≥). این مطالعه با آموزش فرزندپروری ذهنآگاهانه و فرزندپروریمبتنی بر مهارتهایسازماندهی به عنوان یک مداخله، نتایج امیدوارکنندهای بر بهبود روابط والد-کودک و کاهش علائم کودکان با اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی ارائه میدهد.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Lived experience of mothers’ children with autism spectrum disorder: A phenomenological studyتجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم: یک مطالعه پدیدارشناسی1331741233210.22054/jpe.2021.56808.2252FAمهرزادرمضانلودانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی عمومی /دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران،ایران0000-0000-0000-0000خدیجهابوالمعالی الحسینیدانشیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران0000-0002-9714-1816فریبرزباقریدانشیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانسمیهرباط میلیاستادیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20201112Autism spectrum disorder is a complex developmental condition that is associated with ongoing challenges in the child's social interaction, speech, and nonverbal communication, and affects mother-child interaction. The purpose of this study was to investigate the lived experience of mothers’s children with autism spectrum disorder. The research method was qualitative with a descriptive phenomenological approach. The population included mothers of children with autism who had been referred to the Autism Association of Iran (in Tehran) in 1398. The sample was selected by the purposeful method and 8 mothers were examined until saturation was achieved. Data were collected by the semi-structured interview method and analyzed by Colaizzi’s seven-step method. Findings from the lived experience of mothers of children with autism were summarized in 4 main themes including the expression of conflicting emotions (positive and negative), weak psychological capital, limitations in social support networks, and effects and consequences. Also, several other sub-themes were identified. The findings of this study emphasize the importance of providing appropriate social support services for mothers of children with an autism spectrum disorder. The results of this study emphasize the importance of providing appropriate social support services for mothers with children with an autism spectrum disorder. It is also recommended that psychologists and counselors focus on promoting psychological capital to improve quality of life for mothers with children with an autism spectrum disorder.اختلال طیف اوتیسم یک شرایط رشدی پیچیده است که با چالشهای مداومی در تعامل اجتماعی، گفتار و ارتباطات غیر کلامی کودک همراه است و تعامل مادر- کودک را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته مادران در تعامل با فرزندان دارای اختلال اتیسم است. روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه شامل مادران کودکان دارای اختلال اتیسم بود که به انجمن اتیسم ایران (در شهر تهران) در سال 1398 مراجعه کرده بودند. نمونه به روش هدفمند انتخاب شد و 8 مادر تا دستیابی به اشباع بررسی شدند. داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. یافتههای حاصل از تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال اتیسم، در 4 مضمون اصلی شامل بروز احساسات متناقض(مثبت و منفی)، سرمایه روانشناختی پایین، محدودیت در شبکههای حمایت اجتماعی و آثار و پیامدها و همچنین چندین مضمون فرعی دیگر خلاصه شدند. یافتههای این پژوهش بر اهمیت ارائه خدمات حمایت اجتماعی مناسب برای مادارن دارای کودکان اختلال طیف اتیسم تأکید میکند. همچنین به روانشناسان و مشاوران توصیه میشود که جهت بهبود کیفیت زندگی مادران دارای کودک اختلال طیف اتیسم، بر ارتقاء سرمایه روانشناسی مادران متمرکز شوند.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Comparison of the effectiveness of dore method and combined method (direct instruction and phonological awareness) on the symptoms of student dyslexiaمقایسه اثربخشی روش دُر و روش ترکیبی(آموزش مستقیم وآگاهی واجشناختی)بر علائم نارساخوانی دانشآموزان1331561233310.22054/jpe.2021.54140.2191FAفرشادبهمردگروه روانشناسی وآموزش کودکان استثنایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،تهران، ایرانمهنازاستکیاستادیارگروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،تهران،ایران(نویسنده مسئول)http://orcid.org/000منصورهشهریاری احمدیاستادیار گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،تهران،ایران0000-0002-6876-9196Journal Article20200727The aim of this study was to compare the effectiveness of dore method and combined method (direct instruction and phonological awareness) on the symptoms of dyslexia. The method of the present study was semi-experimental pre-test-post-test with control group.The population included all students of elementary school of UROMIA (2018-2019) with dyslexia who referred to the learning problems center and 45 students were randomly divided into two experimental groups and one control. For one group, dore method and for the other group, the combined method was performed for 20sessions of 60-minute. Reading and dyslexia tests were used to measure the dependent variable. Data analysis using multivariate analysis of covariance showed that both dore method and combined methods (direct instruction and phonological awareness) were significantly more effective than the control group on the symptoms of dyslexia(p < .05). Also, the results of pair wise comparisons showed that the combined group (direct training, phonological awareness) In most components of reading, it is more effective than the dore group Therefore, paying attention to the effectiveness of phonological and direct awareness education in combination with the symptoms of student dyslexia is of great importance.هدف:هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش دُروروش ترکیبی(آموزش مستقیم و آگاهی واجشناختی) بر علائم نارسا خوانی بود.روششناسی:روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانشآموزان نارسا خوان که به مراکز اختلالات یادگیری شهر ارومیه در سال تحصیلی 97-98 مراجعه و تعداد45نفر به صورت هدفمند در دو گروه آزمایشی ویک گروه کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند. در یک گروه روش دُر و در گروه دیگر روش ترکیبی هریک به مدت 20 جلسهی 60دقیقهای اجرا گردید. برای جمعآوری دادهها از آزمون خواندن ونارسا خوانی استفاده شد.تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری بود. یافتهها: نتایج نشان داد هر دو روش دُر و ترکیبی(آموزش مستقیم و آگاهی واجشناختی) به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل بر علائم نارسا خوانی اثربخش بوده اند(p <.05). همچنین نتایج مقایسه های زوجی نشان داد گروه ترکیبی(آموزش مستقیم و آگاهی واجشناختی)در اکثر مولفههای خواندن نسبت به گروه دُر اثربخش-تراست.نتیجهگیری:با توجه به اثربخشی آموزش آگاهی واجشناختی و مستقیم بصورت ترکیبی بر علائم نارسا خوانی دانشآموزان از اهمیت بالایی برخوردار است.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Effectiveness of Self-Compassion training on hope and Irrational Beliefs in Mothers of Children with Learning Disabilitiesتاثیرآموزش شفقت بهخود بر امیدواری و باورهای غیرمنطقی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری1571781233410.22054/jpe.2021.47203.2058FAاعظمصالح آبادیکارشناسی ارشد مدیریت آموزشی، گروه علوم تربیتی، ، دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار، سبزوار، ایران.علی محمدناعمیاستادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سبزوار، سبزوار، ایران. (نویسنده مسئول(.Journal Article20191025The purpose of this study was to determine the effect of self-compassion training on the hope and irrational beliefs of mothers with learning disabilities in the city of Sabzevar. This study was semi-experimentally and the pretest-posttest with a control group was used. The statistical population of the study consisted of all mothers of children with learning disabilities who lived in Sabzevar in between 2018 and 2019. They were selected according to eligibility criteria and assigned to experimental (n = 20) and control (n = 20) groups using random sampling. First, the pre-test using the hopes scale and Irrational Beliefs Life was conducted. Then the experimental group received self-compassion training for 10 sessions of 75 minutes, while the control group received no intervention. At the end of the program, the two groups were given a post-test. The collected data was analyzed using SPSS23 and descriptive statistics methods (mean and standard deviation) and inferential statistics (analysis of covariance) were applied. The results showed that Self-compassion training increases hope and reduce irrational beliefs in mothers with learning disabilities. Therefore, Self-Compassion training is an effective intervention program to help mothers with Learning Disabilities.پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیرآموزش شفقت بهخود بر امیدواری و باورهای غیرمنطقی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری سبزوار انجام شد. روش این پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون باگروه گواه بود. جامعة آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا بهناتوانی یادگیری سبزوار در سال تحصیلی 98-1397 بود. بدین منظور تعداد 40 مادر کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری بر حسب شرایط ورود به پژوهش بهعنوان نمونه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و بهصورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش(20نفر) وگواه (20نفر) جایگزین شدند. پس از انجام پیشآزمون به کمک پرسشنامههای امیدواری و باورهای غیرمنطقی، گروه آزمایشی ده جلسه (هرهفته یک جلسه) 75دقیقهای برنامة آموزش شفقت بهخود را دریافت کرد. درحالی که گروه گواه هیچ برنامة مداخلهای دریافت نکرد. پس از پایان دورة آموزشی از هر دو گروه پسآزمون بهعمل آمد و دادههای بهدست آمده با استفاده از روشهای آمارتوصیفی (میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کواریانس چند متغیره) باکمک نرم افزار (spss ویراست 23) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش شفقت بهخود سبب افزایش امیدواری و کاهش باورهای غیر منطقی در مادران کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری سبزوار شده است. بنابراین، آموزش شفقت بهخود بک برنامة مداخلهای موثر برای کمک به مادران کودکان دارای ناتوانی یادگیری است.دانشگاه علامه طباطبائیروانشناسی افراد استثنایی2252-0031103920200922Effectiveness of Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR) Therapy on Anxiety and Depression Symptoms in Patients with Multiple Sclerosis (MS), Bojnurd, Iranبررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر اضطراب و افسردگی بیماران ام اس1792001233510.22054/jpe.2021.45321.2037FAملیحهنامورکارشناس ارشد روانشناسیمحمدخرمیدکتری روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران(نویسنده مسئول0000-0002-5832-7220عاطفهنورالهیکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ساوه، ساوه، ایرانمیناپورنعمتدکتری روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ساوه، ساوه، ایرانJournal Article20190812Objective: The aim of this study was to investigate the effectiveness of mindfulness group therapy based on stress reduction on anxiety and depression in patients with MS in Bojnourd<br /> Methods: Samples were selected by simple random sampling (n = 22) and then randomly divided into an experimental group (11 subjects in the stress awareness-based mindfulness group) and a control group (n = 11). Beck Anxiety Inventory and Beck Depression Inventory were used in the pre-test. In the next step, mindfulness based on stress reduction was administered to the experimental group for 8 sessions once a week for two hours and the control group did not receive any intervention. Then the post-test was completed for both groups and the necessary data were collected and analyzed using covariance analysis.<br /> Results: The findings showed that there was a significant difference between the group of mindfulness-based stress therapy and the control group in the variables of anxiety and depression.<br /> Conclusion: Considering the findings, more attention should be paid to stress-reduction mindfulness intervention in order to reduce the level of anxiety and depression in MS patients.چکیده<br /> هدف: پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی درمان گروهی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهبود اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به ام اس در شهر بجنورد انجام شد. <br /> روش کار: نمونه ها به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده برگزیده (به تعداد 22 نفر) و سپس به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (11 نفر در گروه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس) و یک گروه کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. در پیش آزمون از پرسشنامه های اضطراب بک و افسردگی بک استفاده شد. در مرحله ی بعد، ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس طی 8 جلسه و یکبار در هفته به مدت دو ساعت بر روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. سپس پس آزمون برای هر دو گروه تکمیل گردید و داده های لازم گردآوری و با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. <br /> یافته ها: یافتههای پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه استرس درمانی بر مبتنی ذهنآگاهی با گروه گواه در متغیرهای اضطراب و افسردگی وجود دارد. <br /> نتیجه گیری: با عنایت به یافته های بدست آمده، به منظور کاهش سطح اضطراب و افسردگی بیماران ام اس باید به مداخله ی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس توجه بیشتری مبذول گردد.