این مقاله مبانی نظری رویکرد جداسازی در آموزش و پرورش را میکاود و با تبیین مبانی فلسفی این رویکرد، اصول تربیتی آن را مورد بررسی قرار میدهد و با ژرفنگری در این مبانی و اصول، مکتب فلسفی را که در بروز رویکرد جداسازی نقش اساسی داشته معرفی میکند. در این پژوهش توصیفی و تحلیلی از منابع مختلف حاوی نظریات و مستندات فلسفی و تاریخی صاحبنظران ...
بیشتر
این مقاله مبانی نظری رویکرد جداسازی در آموزش و پرورش را میکاود و با تبیین مبانی فلسفی این رویکرد، اصول تربیتی آن را مورد بررسی قرار میدهد و با ژرفنگری در این مبانی و اصول، مکتب فلسفی را که در بروز رویکرد جداسازی نقش اساسی داشته معرفی میکند. در این پژوهش توصیفی و تحلیلی از منابع مختلف حاوی نظریات و مستندات فلسفی و تاریخی صاحبنظران و فیلسوفان تربیتی بهره گرفته شده است. در این پژوهش، نظریات و دیدگاههای مندرج در کتابها و مقالاتی که در حوزه مبانی فلسفی جداسازی در آموزش و پرورش ارائه گردیده و مجموعه نظریاتی که در کتابخانهها و پایگاههای اطلاعاتی در حوزه جداسازی، در دسترس بودهاند واکاوی شدهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که رویکرد جداسازی در آموزش و پرورش استثنایی متأثر از دیدگاه مدرنیسم است که با توجه به این رویکرد فلسفی و اجتماعی، وجود برخی پیامدهای تربیتی و آموزشی اجتناب ناپذیر است. با این تبعات آموزشی و اجتماعی و با عنایت به وضعیت اقلیمی کشور و کمی پوشش تحصیلی دانشآموزان استثنایی و به ویژه محروم ماندن دانشآموزان استثنایی ساکن روستاها از آموزش رسمی، رویکرد جداسازی در نظام آموزش و پرورش توصیه نمیشود. بلکه بایست از رویکردی در آموزش و پرورش استفاده شود که زمینه توسعه هر چه بیشتر پوشش تحصیلی افراد استثنایی را در کشور فراهم کند.