سپیده شیشه فر؛ فرنگیس کاظمی؛ شهلا پزشک
چکیده
داشتن یک کودک مبتلا به اختلال درخودماندگی میتواند منجر به تجربه هیجانات و احساسات ناخوشایند در والدین آنان گردد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش واقعیتدرمانی بر افزایش شادکامی و مسئولیتپذیری مادران کودکان مبتلا به اختلال درخودماندگی انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه ...
بیشتر
داشتن یک کودک مبتلا به اختلال درخودماندگی میتواند منجر به تجربه هیجانات و احساسات ناخوشایند در والدین آنان گردد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش واقعیتدرمانی بر افزایش شادکامی و مسئولیتپذیری مادران کودکان مبتلا به اختلال درخودماندگی انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. با روش نمونهگیری در دسترس، 31 نفر از مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف درخودمانده انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و 16 نفری کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش واقعیت درمانی را به مدت 7 جلسه 90 دقیقهای و به صورت هفتگی دریافت کردند، در حالی که گروه گواه در معرض هیچ مداخلهای قرار نگرفتند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه شادکامی آرگیل و پرسشنامه مسئولیتپذیری گاف استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره حاکی از تفاوت معنادار بین دو گروه در نمرات شادکامی و مسئولیتپذیری بود؛ بدین ترتیب، آموزش واقعیتدرمانی موجب افزایش شادکامی و مسئولیتپذیری در مادران گروه آزمایش شد. با توجه به نتایج به دست آمده می-توان از آموزش واقعیتدرمانی گروهی به عنوان روشی موثر و مفید در افزایش شادکامی و مسئولیتپذیری مادران کودکان درخودمانده در مداخلات درمانی و بالینی استفاده کرد.
معصومه طیب لی؛ شهلا پزشک؛ ژانت هاشمی آذر؛ یوسف جلالی
چکیده
هدف از این پژوهش مقایسه عملکرد عصب روانشناختی بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با و بدون بیماری آلزایمر بود. روش پژوهش از نوع توصیفی بود. جامعه مورد پژوهش شامل بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون که در مرکز معلولین و کمتوانان ذهنی شهر تهران بهصورت تمام وقت نگهداری میشدند و یا نیمهوقت مشغول فعالیتهای توانبخشی بودند. با استفاده ...
بیشتر
هدف از این پژوهش مقایسه عملکرد عصب روانشناختی بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با و بدون بیماری آلزایمر بود. روش پژوهش از نوع توصیفی بود. جامعه مورد پژوهش شامل بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون که در مرکز معلولین و کمتوانان ذهنی شهر تهران بهصورت تمام وقت نگهداری میشدند و یا نیمهوقت مشغول فعالیتهای توانبخشی بودند. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس تعداد 16 نفر از بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون بدون بیماری آلزایمر و تعداد 16 نفر از بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با بیماری آلزایمر از طریق پرسشنامه زوال عقل برای افراد با ناتوانی ذهنی، انتخاب شدند و سپس برای مقایسهی عملکرد عصب روانشناختی آنها از آزمونهای بندر -گشتالت و چهارمین مقیاس وکسلر کودکان و بهمنظور بررسی سوالات و تعمیم نتایج بهدستآمده از گروه نمونه به جامعهی پژوهش، از t دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج بهدستآمده از اجرای آزمون بندر گشتالت نشان داد بین دو گروه بدون بیماری آلزایمر و با آلزایمر در فراوانی خطاها، تفاوت معنیداری ازنظر آماری وجود دارد و فراوانی خطاها در گروه با آلزایمر بیشتر است. نتایج بهدستآمده از اجرای مقیاس وکسلر نشان داد بین دو گروه در عامل توانایی عمومی، چیرگی شناختی، مقیاس فهم کلامی، استدلال ادراکی، حافظهی فعال و سرعت پردازش تفاوت معنیداری وجود نداشت. لازم به ذکر است بین دو گروه در خرده آزمونها تفاوت معنیدار وجود داشت، افراد در گروه بدون بیماری آلزایمر در مقایسه با گروه با آلزایمر از عملکرد بهتری برخوردار هستند. نتایج پژوهش حاضر همانند تحقیقات گذشته گویای تفاوت در برخی زمینهها میان این دو گروه است.
نسترن سیداسماعیلی قمی؛ فرنگیس کاظمی؛ شهلا پزشک
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی مادران کودکانِ کمتوانذهنی دورهی آمادگی شهر مارلیک در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل میدادند ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی مادران کودکانِ کمتوانذهنی دورهی آمادگی شهر مارلیک در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، 24 نفر از مادرانی که نمرههای فشار روانیشان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین گروه بود، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی آموزش داده شد. برای جمعآوری دادهها از فرم 52 سوالی پرسشنامهی منابع فشار روانی فردریک استفاده شد. دادهها از طریق آزمون آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که فرضیهی پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پسآزمون، به طور معناداری فشار روانی کمتری داشتند (01/0>p). بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی تأثیر معناداری دارد.