علی شبان زاده؛ محمد باقر حسنوند
چکیده
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی طرحواره درمانی بر علائم اختلال اضطراب در مادران دارای کودک دچار اختلال تحولیهوشی در شهرستان قدس انجام شد. این مطالعه از نوع تحقیقات نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه اجرا شد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مادران دارای کودک دچار اختلال تحولیهوشی شهرستان قدس در سال تحصیلی 1402-1401 ...
بیشتر
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی طرحواره درمانی بر علائم اختلال اضطراب در مادران دارای کودک دچار اختلال تحولیهوشی در شهرستان قدس انجام شد. این مطالعه از نوع تحقیقات نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه اجرا شد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مادران دارای کودک دچار اختلال تحولیهوشی شهرستان قدس در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از بین آنها به روش نمونهگیری دردسترس ۳۰ نفر انتخاب شد و بهصورت تصادفی در ۲ گروه ۱۵ نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پرسشنامه اضطراب بک(1998) بهعنوان پیشآزمون توسط هر دو گروه تکمیل شده سپس گروه آزمایش ۱۲ جلسه طرحواره درمانی را دریافت نمودند و گروه کنترل برنامه عادی روزانه خود را گذراند. سپس از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد و دادههای پژوهش با استفاده از روشهای آمار توصیفی (شاخصهای گرایش مرکزی و پراکندگی) و استنباطی (تحلیل کوواریانس) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر کاهش علائم اختلال اضطراب تأثیر مثبت و معناداری داشتند (P<0/005). بهکارگیری طرحواره درمانی بهعنوان یک درمان مؤثر میتواند بر کاهش علائم اختلال اضطراب مادران دارای کودک دچار اختلال تحولیهوشی تأثیر گذاشته و بر بهبود وضعیت روانی و زندگی روزمره آنها کمک کند.
مریم ابراهیمی؛ محبوبه طاهر؛ عباسعلی حسین خانزاده
چکیده
اختلالات طیف اوتیسم اثرات نامطلوبی بـر زندگی خانوادگی میگذارد. بر این اساس این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی واقعیتدرمانی مبتنی بر پذیرشمثبت بیقیدوشرط خود بر نگرش به فرزندآوری مادران دارای فرزند با اختلالات طیفاوتیسم انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیشآزمون_پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران ...
بیشتر
اختلالات طیف اوتیسم اثرات نامطلوبی بـر زندگی خانوادگی میگذارد. بر این اساس این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی واقعیتدرمانی مبتنی بر پذیرشمثبت بیقیدوشرط خود بر نگرش به فرزندآوری مادران دارای فرزند با اختلالات طیفاوتیسم انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیشآزمون_پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به اوتیسم شهر ساری در سال 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آنها نمونهای به حجم 30 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جایدهی شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله واقعیتدرمانی مبتنی بر پذیرشمثبت بیقیدوشرط خود را طی دو ماه در 8 جلسه 60 دقیقهای دریافت نمودند. پرسشنامه مورداستفاده در این پژوهش شامل مقیاس نگرش به باروری و فرزندآوری سودربرگ و همکاران (2013) بود. نتایج آزمون نشان داد که واقعیتدرمانی مبتنی بر پذیرشمثبت بیقیدوشرط خود بر نگرش به باروری و فرزندآوری مادران فرزند با اختلالات طیفاوتیسم تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که آموزش واقعیتدرمانی مبتنی بر پذیرشمثبت بیقیدوشرط خود با بهرهگیری از آموزش روشهای مناسب برای پذیرش واقعیت و انتخابهای اخلاقی و مسئولانه میتواند بهعنوان یک روش کارآمد جهت بهبود نگرش به باروری و فرزندآوری مورداستفاده قرار گیرد.
عطیه حاجی بابایی راوندی؛ پریسا تجلی؛ افسانه قنبری پناه؛ منصوره شهریاری احمدی
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارتهای تحمل پریشانی بر بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان ۷ تا 11 ساله با تشخیص اختلال توجه ـ ...
بیشتر
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارتهای تحمل پریشانی بر بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان ۷ تا 11 ساله با تشخیص اختلال توجه ـ بیش فعالی (بیش فعالی غالب) در سال تحصیلی 1400-1401 شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 45 دانشآموز بود که به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند (15 نفر گروه آزمایشی اول، 15 نفر گروه آزمایشی دوم و 15 نفر گروه کنترل). برای گروه آزمایشی اول، برنامه آموزش فرزندپروری مثبت و برای گروه آزمایشی دوم، برنامه آموزش تحمل پریشانی اجرا شد درحالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989) بود. نتایج نشان داد هر دو مداخله بر بهبود بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی اثر داشتهاند، اثرات آنها در مرحلة پیگیری نیز ماندگار است و تفاوت بین میانگینهای گروههای آزمایش با کنترل معنیدار است (001/0P<). شواهد به دست آمده نشان میدهد که برنامه فرزندپروری مثبت و مهارتهای تحمل پریشانی در افزایش بهزیستی روانشناختی مادران مؤثر هستند و تفاوت بین گروههای فرزندپروری مثبت و مهارتهای تحمل پریشانی معنیدار نیست (05/0<P). درمجموع میتوان نتیجهگرفت برنامه فرزندپروری مثبت و مهارتهای تحمل پریشانی میتواند منجر به بهبود بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی گردد.
علیرضا محمدی سنگاچین دوست؛ عباسعلی حسین خانزاده؛ مریم کوشا؛ اشکان ناصح
چکیده
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی آموزش خود شفقتورزی بر کیفیت زندگی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی انجام شد. در این پژوهش از روش شبهتجربی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه گواه استفادهشده و جامعه آماری آن نیز شامل مادران کودکان 5 تا 11 سال پسر و دختر با اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی شهر رشت در سال 1400-1399 بود. نمونه ...
بیشتر
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی آموزش خود شفقتورزی بر کیفیت زندگی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی انجام شد. در این پژوهش از روش شبهتجربی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه گواه استفادهشده و جامعه آماری آن نیز شامل مادران کودکان 5 تا 11 سال پسر و دختر با اختلال نارسایی توجه/بیشفعالی شهر رشت در سال 1400-1399 بود. نمونه موردمطالعه نیز شامل 28 مادر از جامعه آماری مذکور به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به شیوه تصادفی جایدهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه هفتگی در دوره آموزشی شفقت به خود بهصورت گروهی شرکت داده شدند. هر دو گروه در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون با پرسشنامه کیفیت زندگی فرم کوتاه (1996) ارزیابی شدند. برای تحلیل دادهها از تحلیل واریانس چند متغیری و t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله آموزش خود شفقتورزی اثر معناداری بر نمره مؤلفههای کیفیت زندگی (سلامت جسمی، سلامت روانشناختی، روابط اجتماعی و سلامت محیط اطراف) داشته، در مرحله پسآزمون نمرات کیفیت زندگی گروه آزمایش بهطور معناداری افزایش یافته است (001/0p<). آموزش خود شفقتورزی در مقایسه با سایر آموزشها میتواند نتایج بسیار مفیدی برای مادران، بهویژه در جهت افزایش کیفیت زندگی آنها داشته باشد و میتواند بهعنوان یکی از محورهای آموزش والدین در مقایسه با سایر روشها و آموزشها، معرفی و اجرا شود.
فاطمه مشهدی غلامعلی؛ لیلا ذوقی
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای ذهن آگاهی در روابط بین مهارتهای ارتباطی با تواناییهای شناختی، حل مسئله و آسایش روانشناختی مادران دانشآموزان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم بود. روش: پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ روش توصیفی- همبستگی با طرح معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش را 571 نفر مادری بودند که فرزند دانشآموز ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای ذهن آگاهی در روابط بین مهارتهای ارتباطی با تواناییهای شناختی، حل مسئله و آسایش روانشناختی مادران دانشآموزان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم بود. روش: پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ روش توصیفی- همبستگی با طرح معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش را 571 نفر مادری بودند که فرزند دانشآموز مبتلا به اختلال طیف اُتیسم آنها در مدارس مختص اختلال طیف اُتیسم (11 مدرسه) و مدارس پذیرای اختلال طیف اُتیسم (5 مدرسه) در شهر تهران مشغول به تحصیل بودند و نگهداری آنها را برعهده داشتند. از بین مدارس فوق تعداد 7 مدرسه (5 مدرسه مختص اختلال طیف اُتیسم و 2 مدرسه پذیرای اختلال طیف اُتیسم) به روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخابشده و مادران تمام دانشآموزان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم این مدارس که تعدادشان 230 نفر بود بهعنوان گروه نمونه در نظر گرفته شدند و به پرسشنامههای تواناییهای شناختی نجاتی (1392) سبکهای حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) آسایش روانشناختی ریف (1989) مهارتهای ارتباطی کوئین دام (2004) و ذهن آگاهی براون و رایان (2003) پاسخ دادند. یافتهها: نتایج تحلیل دادهها با استفاده از روش آماری معادلات ساختاری نشان داد که مدل پیشنهادی پژوهش از برازش خوبی برخوردار است. علاوه به راین، مهارتهای ارتباطی هم بهطور مستقیم و هم بهطور غیرمستقیم و بهواسطه ذهن آگاهی با تواناییهای شناختی، حل مسئله و آسایش روانشناختی مادران دارای دانشآموز مبتلا به اختلال طیف اُتیسم رابطه مثبت و معنیدار دارد (05/0P<). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، لازم است بهبود مهارتهای ارتباطی و مهارت ذهن آگاهی مادران دانشآموزان اختلال طیف اُتیسم، موردتوجه ویژه قرار گیرند. در جهت رسیدن به این مهم، پیشنهاد میشود برنامههای آموزشی و دورههای توانمندسازی با هدف بهبود تواناییهای شناختی، مهارت حل مسئله و آسایش روانشناختی این مادران با استفاده از پروتکلها و روشهای مجزا و تلفیقی، بستههای آموزشی خودیاری و یا جلسات آموزشی مناسب اجرا در مدارس، مؤسسات و مراکز مربوطه در اختیار جامعه هدف پژوهش حاضر قرار گیرد.
مهرزاد رمضانلو؛ خدیجه ابوالمعالی الحسینی؛ فریبرز باقری؛ سمیه رباط میلی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت مدیریت استرس- هیجان بر کیفیت زندگی و تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد.این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل حدود3500 مادر دارای کودکان با اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به انجمن اتیسم ایران در شهر تهران ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت مدیریت استرس- هیجان بر کیفیت زندگی و تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد.این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل حدود3500 مادر دارای کودکان با اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به انجمن اتیسم ایران در شهر تهران بود که از بین آنها 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) تقسیم شدند. از پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی (2001) و کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت(1991) برای گردآوری داده ها و از تحلیل واریانس آمیخته چند متغیری با رعایت پیش فرضها برای تحلیل داده ها استفاده شد. برنامه ارتقائی مادران (رمضانلو، 1399) در 7 جلسه دوساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج نشان داد که نمرات راهبردهای منفی تنظیم هیجان در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش اما در راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و کیفیت زندگی در مولفه های(سلامت روانی و روابط اجتماعی) به طور معنادار افزایش یافته است(P<0.01) در مرحله پیگیری نیز ماندگاری اثر دیده شد. با توجه به موثر بودن برنامه ارتقائی مادران (مدیریت استرس- هیجان) در بهبود کیفیت زندگی و استفاده از راهبردهای موثر تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان با اختلال طیف اتیسم، از این بسته می توان به عنوان یک مداخله روانشناختی استفاده کرد.
اعظم صالح آبادی؛ علی محمد ناعمی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیرآموزش شفقت بهخود بر امیدواری و باورهای غیرمنطقی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری سبزوار انجام شد. روش این پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون باگروه گواه بود. جامعة آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا بهناتوانی یادگیری سبزوار در سال تحصیلی 98-1397 بود. بدین منظور ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیرآموزش شفقت بهخود بر امیدواری و باورهای غیرمنطقی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری سبزوار انجام شد. روش این پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون باگروه گواه بود. جامعة آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا بهناتوانی یادگیری سبزوار در سال تحصیلی 98-1397 بود. بدین منظور تعداد 40 مادر کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری بر حسب شرایط ورود به پژوهش بهعنوان نمونه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و بهصورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش(20نفر) وگواه (20نفر) جایگزین شدند. پس از انجام پیشآزمون به کمک پرسشنامههای امیدواری و باورهای غیرمنطقی، گروه آزمایشی ده جلسه (هرهفته یک جلسه) 75دقیقهای برنامة آموزش شفقت بهخود را دریافت کرد. درحالی که گروه گواه هیچ برنامة مداخلهای دریافت نکرد. پس از پایان دورة آموزشی از هر دو گروه پسآزمون بهعمل آمد و دادههای بهدست آمده با استفاده از روشهای آمارتوصیفی (میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کواریانس چند متغیره) باکمک نرم افزار (spss ویراست 23) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش شفقت بهخود سبب افزایش امیدواری و کاهش باورهای غیر منطقی در مادران کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری سبزوار شده است. بنابراین، آموزش شفقت بهخود بک برنامة مداخلهای موثر برای کمک به مادران کودکان دارای ناتوانی یادگیری است.
مریم اصغری؛ غلامعلی افروز؛ پریسا تجلی؛ افسانه قنبری پناه
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسۀ رضامندی زوجیت مادران دارای یک فرزند با آسیب بینایی با مادران دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و مادران کودکان عادی بود. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع علّی-مقایسهای بود و جامعۀ مورد مطالعه در این پژوهش شامل مادران کودکان عادی و مادران دارای دانشآموزان با آسیببینایی شهر تهران و کرج در سال تحصیلی ...
بیشتر
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسۀ رضامندی زوجیت مادران دارای یک فرزند با آسیب بینایی با مادران دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و مادران کودکان عادی بود. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع علّی-مقایسهای بود و جامعۀ مورد مطالعه در این پژوهش شامل مادران کودکان عادی و مادران دارای دانشآموزان با آسیببینایی شهر تهران و کرج در سال تحصیلی 96-1395 به تعداد 537 نفر بودند. در پژوهش حاضر از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 224 نفر به دست آمد. از این تعداد در مجموع 120 نفر دارای یک فرزند با آسیب بینایی و 104 نفر نیز دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و 120 نفر نیز مادران کودکان عادی بودند. ابزار این تحقیق پرسشنامه رضامندی زوجیت افروز (1395) بود. روش آماری مورد استفاده در پژوهش، تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) بود. نتایج نشان داد که بین سه گروه مادران در رضامندی زوجیت (نمرهکل) در سطح معناداری (01/0>p) اختلاف معنیداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین سه گروه مادران در خردهمقیاسهای رضامندی زوجیت در سطح معناداری (01/0> p) اختلاف معنیداری وجود دارد. بر این اساس میتوان نتیجهگیری کرد که بین رضامندی زوجیت مادران دارای یک فرزند با آسیب بینایی با مادران دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و مادران کودکان عادی تفاوت معنادار وجود دارد و محققان میتوانند با بررسی ویژگیهای فوق، زمینۀ مداخلات روانشناختی را فراهم آورند.
ایمان مصباح؛ سید محسن حجت خواه؛ محسن گل محمدیان
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تابآوری مادران دارای کودک کمتوان ذهنی بود. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودک کمتوان ذهنی بودند که فرزندانشان در مدارس استثنایی شهرستان دزفول در سال تحصیلی 96-1395 به تحصیل اشتغال ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تابآوری مادران دارای کودک کمتوان ذهنی بود. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودک کمتوان ذهنی بودند که فرزندانشان در مدارس استثنایی شهرستان دزفول در سال تحصیلی 96-1395 به تحصیل اشتغال داشتند. از جامعه فوق تعداد 30 نفر از مادران دارای کودک کمتوان ذهنی به روش تصادفی خوشهای انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. شرکتکنندگان گروه آزمایش طی 10 جلسه نوددقیقهای، (هر هفته دو جلسه) درمان گروهی را دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تابآوری فرایبورگ (2003) بود. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل در تابآوری تفاوت معناداری وجود دارد. با توجه به یافتههای پژوهش میتوان گفت درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد روشی کارآمد در افزایش تابآوری در مادران دارای کودک کمتوان ذهنی است
سید محسن حجت خواه؛ ایمان مصباح
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازگاری اجتماعی و احساس شرم درونی شده مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی یود. نوع پژوهش ، نیمه تجربی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه مادران دارای کودک عقب ماده ذهنی که فرزندان شان در مدارس استثنایی شهرستان در سال تحصیلی 96-95 مشغول به ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازگاری اجتماعی و احساس شرم درونی شده مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی یود. نوع پژوهش ، نیمه تجربی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه مادران دارای کودک عقب ماده ذهنی که فرزندان شان در مدارس استثنایی شهرستان در سال تحصیلی 96-95 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه فوق 30 از مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی به روش تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند(هر گروه 15 نفر). گروه آزمایشی طی 10 جلسه نود دقیقه ای، (هر هفته یک جلسه)درمان گروهی را دریافت کردند. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل و مقیاس شرم درونی شده کوک بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد بین دو گروه آزمایش وگواه از سازگاری زناشویی و احساس شرم درونی شده تفاوت معناداری وجود دارد(001/0>p). به طور کلی یافته های پژوهش نقش و اهمیت درمان گروهی پذیرش و تعهد را بر افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش احساس شرم درونی شده در مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی نشان می دهد.
سمانه بهزادپور؛ زهرا سادات مطهری؛ فرامرز سهرابی
چکیده
هدف این پژوهش بررسی نقش میزان دینداری و تابآوری در پیشبینی استرس زناشویی درمادران دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی بود.روش پژوهش از نوع همبستگی بود.جامعهآماری شامل همه مادران دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیشفعالیشهر تهران بودند. نمونهآماری شامل 100 مادر دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسی نقش میزان دینداری و تابآوری در پیشبینی استرس زناشویی درمادران دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی بود.روش پژوهش از نوع همبستگی بود.جامعهآماری شامل همه مادران دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیشفعالیشهر تهران بودند. نمونهآماری شامل 100 مادر دارای فرزند پسر با اختلال نارسایی توجه- بیشفعالی بودند که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند.از آزمون مقیاس سنجش اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی، مقیاس استرس زناشویی استکهلمتهران، پرسشنامهتابآوریکانرودیویدسون و مقیاس سنجش دینداری برای جمعآوری دادهها استفاده شد. دادهها از طریق تحلیل رگرسیون چندمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند.نتایج نشان داد که بین استرسزناشویی با دینداری و تابآوری رابطه منفی معنیداری وجود دارد ( 01/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نیز نشان داد که دینداری و تابآوری میتوانند استرس زناشویی را به طور معکوس پیشبینیکنند. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت که میزان دینداری و تابآوری نقش مهمی در پیشبینی استرس زناشویی دارند.در نتیجه آموزش مؤلفههای تابآوری و تأکید بر افزایش دینداری میتواند به کاهش استرس زناشویی کمک کند.
عیسی جعفری؛ علی اسماعیلی؛ اکبر عطادخت
چکیده
بررسی عوامل مرتبط با منابع مقابلهای مادران کودکان استثنایی به علت در معرض تنیدگی بودن این افراد واجد اهمیت است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش دینداری و حمایت اجتماعی با شیوههای مقابله با تنیدگی در مادران کودکان استثنایی بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و جامعه آماری آن همه مادران کودکان استثنایی شهرستان آستارا بود. دادههای پژوهش ...
بیشتر
بررسی عوامل مرتبط با منابع مقابلهای مادران کودکان استثنایی به علت در معرض تنیدگی بودن این افراد واجد اهمیت است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش دینداری و حمایت اجتماعی با شیوههای مقابله با تنیدگی در مادران کودکان استثنایی بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و جامعه آماری آن همه مادران کودکان استثنایی شهرستان آستارا بود. دادههای پژوهش از 67 نفر که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، جمعآوری گردید. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای عمل به باورهای دینی، شیوههای مقابله با استرس و حمایت اجتماعی استفاده شد. دادههای گردآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دینداری و راهبردهای مقابله با تنیدگی رابطه وجود دارد و رابطه بین حمایت اجتماعی با شیوههای مقابلهای نیز معنادار بود. همچنین هر دو متغیر قادر به پیشبینی شیوههای مقابلهای در مادران کودکان استثنایی بودند. شیوههای مقابله با تنیدگی مادران کودکان استثنایی توسط متغیرهای دینداری و حمایت اجتماعی بهخوبی قابل پیشبینی است. بنابراین، پیشنهاد میشود جهت کاهش تنیدگی و نیز ارتقاء شیوههای مقابلهای در این افراد، نقش دینداری و حمایت اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
شهروز نعمتی؛ باقر غباری بناب
چکیده
پژوهش حاضر تجربههای زیستی و عواملی که مادران ایرانی دارای فرزند کمتوان ذهنی برای بخشیدن دیگران بهکار میگیرند را مورد بررسی قرار داده است. برای رسیدن به این هدف، روش کیفی و نظریه برخاسته از داده ها مورد استفاده قرار گرفت. 20 نفر از مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی که برای تکمیل پرونده فرزند خود به سازمان آموزش پرورش رجوع ...
بیشتر
پژوهش حاضر تجربههای زیستی و عواملی که مادران ایرانی دارای فرزند کمتوان ذهنی برای بخشیدن دیگران بهکار میگیرند را مورد بررسی قرار داده است. برای رسیدن به این هدف، روش کیفی و نظریه برخاسته از داده ها مورد استفاده قرار گرفت. 20 نفر از مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی که برای تکمیل پرونده فرزند خود به سازمان آموزش پرورش رجوع کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب و سئوالهای نیمهساختار یافته در مورد بخشش دیگران و عواملی که آنها در این مورد استفاده کردهاند تا رسیدن به مرحله اشباع مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل دادهها از طریق کدهای باز و مشخص شدن گزارههای اصلی و فرعی، نشان داد که در ایران مادران این گروه از کودکان به ترتیب از منابع معنوی، منابع درونی و منابع و علایق اجتماعی برای بخشیدن دیگران استفاده میکنند. این یافتهها نشان میدهد که غنی بودن محتوا و متون مربوط به بخشایشگری در فرهنگ ایرانی – اسلامی به مادران دارای فرزند کمتوان ذهنی برای بخشیدن دیگران کمک کرده است.
نسترن سیداسماعیلی قمی؛ فرنگیس کاظمی؛ شهلا پزشک
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی مادران کودکانِ کمتوانذهنی دورهی آمادگی شهر مارلیک در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل میدادند ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی مادران کودکانِ کمتوانذهنی دورهی آمادگی شهر مارلیک در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، 24 نفر از مادرانی که نمرههای فشار روانیشان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین گروه بود، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی آموزش داده شد. برای جمعآوری دادهها از فرم 52 سوالی پرسشنامهی منابع فشار روانی فردریک استفاده شد. دادهها از طریق آزمون آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که فرضیهی پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پسآزمون، به طور معناداری فشار روانی کمتری داشتند (01/0>p). بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که آموزش برنامۀ کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش فشار روانی مادران کودکانِ کمتوانذهنی تأثیر معناداری دارد.
زهرا غلامی حیدرآبادی؛ شکوه نوابی نژاد؛ علی دلاور؛ عبدالله شفیع آبادی
دوره 4، شماره 16 ، دی 1393، ، صفحه 97-116
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی برنامه گروهی آموزش مثبتنگریبر افزایش شادکامی و سخترویی مادران دارای فرزند نابینا بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروهکنترل بود. جامعه آماری شامل همهمادران دارای فرزند نابینا شهر تهران بود که فرزندانشان در مدارس نابینایان مشغولبه تحصیل بودند. نمونه شامل 30 نفر از مادران ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی برنامه گروهی آموزش مثبتنگریبر افزایش شادکامی و سخترویی مادران دارای فرزند نابینا بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروهکنترل بود. جامعه آماری شامل همهمادران دارای فرزند نابینا شهر تهران بود که فرزندانشان در مدارس نابینایان مشغولبه تحصیل بودند. نمونه شامل 30 نفر از مادران یادشده بود که به روش نمونه گیریهدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در گروه آزمایشو 15 نفر درگروه کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه تحت آموزش گروهی مثبتنگریقرارگرفتند. آزمودنیهای گروه آزمایش و کنترل در 2 مرحله، پیش آزمون و پس آزمون ازطریق پرسشنامه شادکامی و سخترویی مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههایگردآوری شدهبا روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای پژوهشنشان داد که آموزش گروهی مثبتنگری بر افزایش شادکامی و سخترویی مادران دارایفرزند نابینارا افزایش (P≤0/05) دادهاست.نتایج نشان داد بین مثبت نگری با سخت رویی و شادکامی رابطه مثبت و معناداریوجود دارد و افراد سخت رو از میزان شادکامی بالاتری برخوردارند.
محسن امیری
دوره 3، شماره 12 ، دی 1392، ، صفحه 1-26
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش مادران با رویکرد آدلر-درایکورس بر کاهش علائم مثبت و منفی اختلال نارساییتوجه-بیشفعالی و افزایش عملکرد رفتاری، فرزندانشان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی دارای طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. ازاینرو تعداد 24 نفر از مادرانی که فرزندانشان با استفاده از معرفی معلمان، پرسشنامه کانرز ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش مادران با رویکرد آدلر-درایکورس بر کاهش علائم مثبت و منفی اختلال نارساییتوجه-بیشفعالی و افزایش عملکرد رفتاری، فرزندانشان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی دارای طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. ازاینرو تعداد 24 نفر از مادرانی که فرزندانشان با استفاده از معرفی معلمان، پرسشنامه کانرز و مصاحبه تشخیصی دارای این اختلال تشخیص دادهشده بودند بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه مرضی کودکانCSI-4، مقیاس درجهبندی کانرز والدین و پرسشنامه عملکرد رفتاری کودکان بود. آموزش مادران با رویکرد آدلر-درایکورس در قالب 10 جلسه نوددقیقهای در گروه آزمایشی اجرا شد. در پایان دو گروه آزمایشی و کنترل پرسشنامههای یادشده را بهعنوان پسآزمون تکمیل کردند. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی برافزایش عملکرد رفتاری (05/0P<) و همچنین نشانگر تأثیر کاربندی در کاهش، علائم اختلال نارساییتوجه-بیشفعالی ترکیبی و بیشفعالی (05/0P<) کودکان گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل بود اما هیچ تأثیری را بر علائم نارساییتوجه این کودکان نشان نداد. بهطورکلی یافتهها نشان میدهند که آموزش والدین به شیوه آدلر-درایکورسی، مشکلات رفتاری فرزندان را کاهش داده و سبب کاهش نشانههای مرضی کودکان با اختلال نارساییتوجه-بیشفعالی میشود.
حسین تقی زاده
دوره 3، شماره 12 ، دی 1392، ، صفحه 27-50
چکیده
مادران کودک با نیازهای ویژه در مقایسه با مادرانی که فرزندشان هیچ مشکلی ندارند، تحتفشار بیشتری هستند و هنگامیکه این کودکان به سنین نوجوانی میرسند، احساس ناتوانی بیشتری در قبال آنها میکنند و درنتیجه سلامت روانی آنها به خطر میافتد. هدف این پژوهش، مقایسه سلامت روان مادران نوجوان با نیازهای ویژه و سلامت روان مادران نوجوان ...
بیشتر
مادران کودک با نیازهای ویژه در مقایسه با مادرانی که فرزندشان هیچ مشکلی ندارند، تحتفشار بیشتری هستند و هنگامیکه این کودکان به سنین نوجوانی میرسند، احساس ناتوانی بیشتری در قبال آنها میکنند و درنتیجه سلامت روانی آنها به خطر میافتد. هدف این پژوهش، مقایسه سلامت روان مادران نوجوان با نیازهای ویژه و سلامت روان مادران نوجوان عادی بود. روش پژوهش حاضر علّی مقایسهای بود. نمونۀ این پژوهش متشکل از 75 نفر از مادران نوجوان با نیازهای ویژه و 25 نفر از مادران نوجوان عادی در شهرستان بابل بودند که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار به کار گرفتهشده، یک مقیاس 90 سؤالی سلامت روان (SCL-90-R) و آزمون هوش ریون (فرم بزرگسال) بود. بهمنظور تجزیه تحلیل دادهها، از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. یافتهها نشان دادند که بهطورکلی بین میانگین سلامت روان مادران نوجوان با نیازهای ویژه و میانگین سلامت روان مادران نوجوان عادی تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این صورت که ازنظر علائم سلامت روانی یعنی افسردگی (032/0p=)، اضطراب (008/0p=)، پرخاشگری (01/0p=)، اضطراب فوبیک یا ترس مرضی (023/0p=) تفاوت معناداری به دست آمد. امّا ازنظر وسواس- اجبار (10/0p=) تفاوت معناداری بین گروهها به دست نیامد؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مادران دارای نوجوان با نیازهای ویژه نسبت به مادران دارای نوجوان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردارند و از بین سه گروه مادران دارای نوجوان کمتوانذهنی، ناشنوا و تیزهوش؛ مادران دارای نوجوان کمتوانذهنی از سلامت روانی پایینتری برخوردار هستند. با توجه به یافتهها، توصیه میشود کارشناسان خدمات درمانی توجه بیشتری به مادران دارای نوجوان کمتوانذهنی کرده و جهت پیشگیری از هرگونه مشکلات روانی اقدامی به عملآورند.
منصور سودانی؛ مهناز مهرابیزاده هنرمند؛ ضرغام ضرغامیان
دوره 3، شماره 10 ، تیر 1392، ، صفحه 75-92
چکیده
هدف این پژوهش بررسیاثر بخشی آموزش کسب معنا بر تابآوری و کیفیت زندگی مادران دارای فرزند با نیازهایویژه شهر برازجان در سال تحصیلی 90-1389 بود. روش پژوهش شبه آزمایشی بود که با طرحپیشآزمون – پسآزمونو پیگیری با گروه کنترل انجام شد. نمونه اولیه این پژوهش شامل 222 نفر بودند که پساز اعلام آمادگی جهت شرکت در پژوهش، پرسشنامه کیفیتزندگی سازمان ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسیاثر بخشی آموزش کسب معنا بر تابآوری و کیفیت زندگی مادران دارای فرزند با نیازهایویژه شهر برازجان در سال تحصیلی 90-1389 بود. روش پژوهش شبه آزمایشی بود که با طرحپیشآزمون – پسآزمونو پیگیری با گروه کنترل انجام شد. نمونه اولیه این پژوهش شامل 222 نفر بودند که پساز اعلام آمادگی جهت شرکت در پژوهش، پرسشنامه کیفیتزندگی سازمان بهداشت جهانیومقیاس تابآوری کانر و دیویدسون را تکمیل نمودند. سپس 40 نفر از کسانی که نمره آنهادر هر دو پرسشنامه یک انحراف معیار پایینتر از میانگین بود، به روش تصادفی انتخابو به دو گروه آزمایش و کنترل(در هر گروه 20 نفر) تقسیم شدند. سپس آموزشکسب معنا طی 10 جلسه، 90 دقیقهای به صورت 1 جلسه در هر هفته بر روی گروه آزمایشاجرا شد. در پایان همزمان از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد و پس از گذشت یک ماهآزمون پیگیری انجام شد. دادههای حاصل از پژوهش، به روش کوواریانس یک متغیری و چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش کسبمعنا موجب افزایش میزان تابآوری و بهبود کیفیت زندگی گروه آزمایش در مقایسه باگروه کنترل شده است )05/0≥p). پیگیری با فاصله یک ماه، سودمندی آموزشکسب معنا را بر تابآوری و کیفیت زندگی نشان داد. با توجه به یافته های این پژوهشپیشنهاد میشود مدارس دانشآموزان یا نیازهای ویژه کشور در قالب کلاسهای آموزشخانواده از آموزش معنا جهت حل مشکلات اولیاء دانشآموزان و ارتقاء سطح تابآوری وکیفیت زندگی آنان استفاده نمایند.
قربان همتی علمدارلو؛ عباسعلی حسین خانزاده؛ اعظم مرادی؛ فاطمه فرشچی
دوره 2، شماره 7 ، مهر 1391، ، صفحه 97-114
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطۀ سبک فرزندپروری مادران با رفتار سازشی دانشآموزان کمتوان ذهنی انجام شد. این پژوهش از نوع کاربردی و شیوه انجام گرفتن آن همبستگی است. جامعۀ مورد مطالعه را تمامی مادران دانشآموزان کمتوان ذهنی شهر شیراز تشکیل میداد که از میان آن 101 نفر با روش نمونهگیری خوشهای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطۀ سبک فرزندپروری مادران با رفتار سازشی دانشآموزان کمتوان ذهنی انجام شد. این پژوهش از نوع کاربردی و شیوه انجام گرفتن آن همبستگی است. جامعۀ مورد مطالعه را تمامی مادران دانشآموزان کمتوان ذهنی شهر شیراز تشکیل میداد که از میان آن 101 نفر با روش نمونهگیری خوشهای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای سنجش سبک فرزندپروری مادران از پرسشنامۀ رابینسون و همکاران (1995) و برای سنجش رفتار سازشی دانشآموزان کمتوان ذهنی از پرسشنامۀ رفتار سازشی لمبرت و همکاران (1974) استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سهلگیرانه پیشبینی کنندة مثبت و معنادار رفتار ضداجتماعی، رفتار طغیانی، رفتار خشونتآمیز و مخرب، رفتار قالبی، انزوا و آشفتگی روانی، تندخویی و رفتار نامناسب اجتماعی است(1./. P<). شایان ذکر است که بر اساس یافتههای این پژوهش بین سبک فرزندپروری اقتداری و خرده مقیاسهای رفتار سازشی رابطهای مشاهده نشد و سبک فرزندپروری اقتداری قادر به پیشبینی هیچ یک از عاملهای رفتار سازشی نبود(5./. P˃). با توجه به یافتههای به دست آمده طراحی برنامههای آموزش خانواده به ویژه برنامههای آگاهی از سبکهای فرزندپروری و اثرات هر یک از آنها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش مادران و بهبود روابط اعضای خانواده، رفتار سازشی دانشآموزان با کمتوان ذهنی را بهبود بخشید.
اسدالله صادق خانی؛ مهناز علی اکبری دهکردی؛ علی اصغر کاکو جویباری
دوره 2، شماره 6 ، تیر 1391، ، صفحه 95-114
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شیوههای فرزندپروری مادران بر ابتلای دانش آموزان پسر دورة ابتدایی به اختلال لجبازی - نافرمانی است. روش: مطالعة حاضر از نوع کاربردی و شیوة انجام گرفتن آن زمینه ای است. جامعة آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان پسر دورة ابتدایی شهرستان ایلام بود و نمونه ای به حجم 60 نفر از مادران کودکان دارای اختلال لجبازی- ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شیوههای فرزندپروری مادران بر ابتلای دانش آموزان پسر دورة ابتدایی به اختلال لجبازی - نافرمانی است. روش: مطالعة حاضر از نوع کاربردی و شیوة انجام گرفتن آن زمینه ای است. جامعة آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان پسر دورة ابتدایی شهرستان ایلام بود و نمونه ای به حجم 60 نفر از مادران کودکان دارای اختلال لجبازی- نافرمانی و مادران کودکان عادی انتخاب گردید و از لحاظ سن، سطح تحصیلات و وضعیت اقتصادی همتاسازی شدند. از فهرست رفتاری کودک (فرم گزارش والدین CBCL و فرم معلم TRF) به عنوان ابزار غربالگری و پرسشنامة شیوههای فرزندپروری دیانا بام ریند برای بررسی شیوههای فرزندپروری مادران استفاده گردید. یافته ها: یافته های این پژوهش بیانگر آن بود که بین شیوههای فرزندپروری مادران گروه های پژوهش در الگوهای تربیتی مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه در سطح ( 05/0 p< ) تفاوت معنیدار وجود دارند. مادران کودکان با اختلال لجبازی- نافرمانی نسبت به مادران کودکان عادی بیشتر از شیوة فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه و کمتر از شیوة فرزندپروری مقتدرانه استفاده می کنند. نتیجه گیری: شیوههایی که والدین در تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند، نقش اساسی در تأمین سلامت روانی فرزندان آنها دارد، در سایة ارتباط سالم است که میتوان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تامین و ارضای آنها همت گماشت. بنابراین ضروری است که توجه بیشتری به اثرات این گونه سبک ها و پیامد های آن شود. لذا پیشنهاد می شود والدین را نسبت به شیوةهای فرزندپروری و اثرات هر یک از آنها بر فرزندان، آگاه کرد.